چشم هایی شبیه زمرد
پارت ۱۶
از زبان سونیک
؟ کی جرعت کرده به قلمرو من نزدیک بشه ؟
با صدای ناشناسی که اینو گفت برگشتم وبه ورودی غار نگاه کردم
نمیشه گفت دقیقا چیه؟
شنل زرشکی رنگی که پوشیده مانع میشه ببینمش
کریم بخاطر اکو صدا توی غار بیدار میشه
سیلور: ما چیزی نمی خوایم ....فقط ..فقط می خواستیم استراحت کنیم
؟ جدا؟ برای من مهم نیست ! شما بدونه اجازه اومدید توی قلمرو من پس تاوانش رو می دید
طرف گارد میگیره
بلیز: آه.. این با من
بلیز به سمت اون غریبه حمله میکنه
طرف از جاش تکون نمی خوده
الانه که مشت بلیز بخوره تو صورتش
وایسا....اون چکشه دستش ...چکش از کجا اورد؟(نیاز به معرفی نداره طرف)
تیلز: بلیز مراقب باش
ولی دیر شده یکی با چکشش زد تو کله بلیز
سیلور: بلییییییز !!
ای بابا اینا بلیز رو نمی شناسن دست راست رئیس پژواک الکی نیستا
بلیز از روی زمین بلند میشه
بلیز: خودت خاصی
دوباره حمله میکنه
شدو: این طرف دقیقا چیه؟کیه؟
تیلز: فکر کنم یه فانی باشه ؟
ما: فانی ؟؟
تیلز: آره...از اون جای که این کوهستان مرز بین قلمرو روح ها و فانی هاست احتمالش هست یه فانی باشه
مریم: ولی خیلی قوه!
شدو: راست میگه ! بلیز یه فرشته اس
سیلور: یعنی قدرت یه فرشته با یه فانی برابره
بلیز : بچهههههه ها!
همه برگشتیم سمت میدون مبارزه
اون طرف افتاده بود زمین و بلیز با یه لبخند متکبرانه بالا سرش وایساده بود
شدو: گرفتیش ؟
بلیز: مگه کوری ؟ گرفتمش دیگه
رفتم نزدیک تر
تیلز: بی هوش شده
شدو بلندش کرد به دیواره غار تکش داد
من: می تونم کلاه شو در بیارم
همه: آره
دستم می برم سمت کلاش و از سرش درش میارم
بلیز: یارو ......
سیلور: دختره؟
یه خارپشت صورتی رنگ بود
بدم میاد ازش ( نه چیه انتضار ندادید که منه نویسنده ای که از سونامی بیزاره الان بگم واییی که دختر زیبایی )
ادامه دارد....
ببخشید اگر بد شد
و متاسفانم که پارت ها کوتاه دوتا دلیل داره
یک : الان من دارم نصفه شبی با گوشی ور میرن مامان بابام خوابن تا تکون می خورن من گوشی رو قایم می کنم مچم رو نگیرن
دو: بنده زیادی گشا....نه..نه یعنی راحتم ..اره ابن جوری بهتره ..راحتم😂
از زبان سونیک
؟ کی جرعت کرده به قلمرو من نزدیک بشه ؟
با صدای ناشناسی که اینو گفت برگشتم وبه ورودی غار نگاه کردم
نمیشه گفت دقیقا چیه؟
شنل زرشکی رنگی که پوشیده مانع میشه ببینمش
کریم بخاطر اکو صدا توی غار بیدار میشه
سیلور: ما چیزی نمی خوایم ....فقط ..فقط می خواستیم استراحت کنیم
؟ جدا؟ برای من مهم نیست ! شما بدونه اجازه اومدید توی قلمرو من پس تاوانش رو می دید
طرف گارد میگیره
بلیز: آه.. این با من
بلیز به سمت اون غریبه حمله میکنه
طرف از جاش تکون نمی خوده
الانه که مشت بلیز بخوره تو صورتش
وایسا....اون چکشه دستش ...چکش از کجا اورد؟(نیاز به معرفی نداره طرف)
تیلز: بلیز مراقب باش
ولی دیر شده یکی با چکشش زد تو کله بلیز
سیلور: بلییییییز !!
ای بابا اینا بلیز رو نمی شناسن دست راست رئیس پژواک الکی نیستا
بلیز از روی زمین بلند میشه
بلیز: خودت خاصی
دوباره حمله میکنه
شدو: این طرف دقیقا چیه؟کیه؟
تیلز: فکر کنم یه فانی باشه ؟
ما: فانی ؟؟
تیلز: آره...از اون جای که این کوهستان مرز بین قلمرو روح ها و فانی هاست احتمالش هست یه فانی باشه
مریم: ولی خیلی قوه!
شدو: راست میگه ! بلیز یه فرشته اس
سیلور: یعنی قدرت یه فرشته با یه فانی برابره
بلیز : بچهههههه ها!
همه برگشتیم سمت میدون مبارزه
اون طرف افتاده بود زمین و بلیز با یه لبخند متکبرانه بالا سرش وایساده بود
شدو: گرفتیش ؟
بلیز: مگه کوری ؟ گرفتمش دیگه
رفتم نزدیک تر
تیلز: بی هوش شده
شدو بلندش کرد به دیواره غار تکش داد
من: می تونم کلاه شو در بیارم
همه: آره
دستم می برم سمت کلاش و از سرش درش میارم
بلیز: یارو ......
سیلور: دختره؟
یه خارپشت صورتی رنگ بود
بدم میاد ازش ( نه چیه انتضار ندادید که منه نویسنده ای که از سونامی بیزاره الان بگم واییی که دختر زیبایی )
ادامه دارد....
ببخشید اگر بد شد
و متاسفانم که پارت ها کوتاه دوتا دلیل داره
یک : الان من دارم نصفه شبی با گوشی ور میرن مامان بابام خوابن تا تکون می خورن من گوشی رو قایم می کنم مچم رو نگیرن
دو: بنده زیادی گشا....نه..نه یعنی راحتم ..اره ابن جوری بهتره ..راحتم😂
- ۲.۴k
- ۲۹ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط